تحلیل کیفی سوادآموزی در ایران در پیش از انقلاب اسلامی

میزان باسوادی جمعیت ۶ سال و بیشتر کشور در سال‌های ۱۳۴۵، ۱۳۳۵ و۱۳۵۵ به ترتیب ۲۸، ۱۵ و ۷/۴۱ درصد بوده‌است. نرخ سواد مناطق روستایی در این سال‌ها نیز به ترتیب ۱۵، ۱۰ و ۲۵ درصد بوده‌است. با فرض صحت این ارقام، باز هم بررسی تطبیقی شاخص‌های یاد شده روند نامطلوب سوادآموزی را نشان می‌دهد. باید اذعان کرد که بهبود و دگرگونی وضع دشوار زندگی توده‌های بی سواد تنها با سوادآموزی محض و بدون نشان دادن فواید و کاربردهای سواد و علوم مختلف در زندکی امکان پذیر نخوالهد بود. ضروری است که بی سوادان بیش از هر چیز به آن دسته از اهداف و نیازهایی بیندیشند که با بهبود وضع زندگی آنان قرین خواهد بود.این امر سبب ایجاد یا تقویت انگیزه آنان برای مشارکت فعال در امور خواهد شد.در جریان همین مشارکت هاست که افراد بی سواد به اهمیت سوادآموزی بیشتر پی خواهند برد و در ضمن کسب شناخت و آگاهی از موانع رشد وپیشرفتشان، فعالانه در آموزش و تربیت شرکت خواهند کرد.

برخی از فعالیت‌های سوادآموزی در پیش از انقلاب موفق بوده‌اند که تدوین کتاب‌های درسی برای مردان و زنان روستایی و جمعیت‌های شهری از این جمله‌است. دراین کتاب‌ها سعی شده‌است تا مواد آموزشی از یک سو با واقعیت‌ها و نیازهای فردی و اجتماعی هر گروه مرتبط باشد و از سوی دیگر ضمن تقویت فرآیند آگاه سازی، به افزایش کارآیی و پرورش قوهٔ تحلیل و تصمیم گیری سوادآموز کمک نماید. تلاش برای آموزش کودکان لازم التعلیم ازدیگر نکات مثبت برنامه سوادآموزی بود. از سوی دیگر بازگشت به بی سوادی نوسوادان، نیاز به دوره‌های تکمیلی آشکار می‌ساخت

منبع:

نشریه مرکز آمار ایران، ۱۳۸۲.نشریه مرکز آمار ایران، ۱۳۸۲.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.